محسن بسطامی

 

 

تحلیل نمایشنامه اشباح ، اثر هنریک ایبسن

۱. معرفی کوتاه

نام نمایشنامه: اشباح 

نویسنده: هنریک ایبسن

ژانر: درام اجتماعی – روانشناختی

تعداد پرده/صحنه: ۳ پرده

 

۲. خلاصه داستان

خانم آلوینگ، بیوهٔ یک نیکوکار مشهور، در حال ساختن یتیم‌خانه‌ای به یاد همسر مرحومش است. پسرش اسوالد که سال‌ها در خارج زندگی کرده، به خانه بازمی‌گردد. در خلال وقایع نمایش روشن می‌شود که شوهر خانم آلوینگ نه‌تنها فاسد و بی‌اخلاق بوده بلکه بیماری مقاربتی‌ای هم داشته که به فرزندش منتقل شده است. رابطهٔ نزدیک و مخفی میان خدمتکار (رژینا) و اسوالد نیز به خاطر پیوند خانوادگی نادرست دچار بحران می‌شود. در پایان، اسوالد از مادرش درخواست می‌کند در صورت تشدید بیماری و زوال عقل، او را بکشد. نمایش با کشمکش عاطفی و اخلاقی خانم آلوینگ به پایان می‌رسد.

 

۳. شخصیت‌ها و تحلیل‌شان

خانم آلوینگ: زن نیرومند اما اسیر سنت‌ها، که سعی دارد گذشتهٔ شوهرش را پنهان کند و از پسرش محافظت کند.

اسوالد آلوینگ: پسر بیمار و هنرمند که قربانی گناه پدر و ریاکاری اجتماعی شده است.

پاستور ماندِرز: نمایندهٔ اخلاق رسمی و مذهب، که تصمیم‌های محافظه‌کارانه‌اش به فاجعه دامن می‌زند.

رژینا: دختر خدمتکار که در واقع فرزند نامشروع آقای آلوینگ است؛ قربانی دیگر پنهان‌کاری‌ها.

انگلسترند: پدرخواندهٔ رژینا؛ نماد فرصت‌طلبی و فساد اجتماعی

 

۴. تم‌ها و پیام‌های اصلی

ریاکاری اخلاقی و مذهبی: تضاد میان ظاهر آبرومند و واقعیت پنهان.

میراث گناه و «ژن‌های آلوده»: انتقال بیماری و فساد از نسل قبل.

آزادی فردی در برابر سنت: خانم آلوینگ بین حقیقت‌گویی و حفظ ظاهر گیر کرده است.

مرگ با عزت: درخواست اتانازی (خودکشی یاری‌شده) از مادر، موضوعی تابوشکن برای زمان خود

 

۵. ویژگی‌های نمایشی

صحنه‌آرایی: فضای بستهٔ خانهٔ خانم آلوینگ، حس زندانی بودن در گذشته را تشدید می‌کند.

نورپردازی: استفادهٔ نمادین از مه، باران و تاریکی که «جن‌ها»ی گذشته را تداعی می‌کند.

زبان و دیالوگ‌ها: دیالوگ‌های ایبسن کوتاه اما پرمعناست؛ سکوت‌ها و کنایه‌ها قدرت زیادی دارند

 

۶. نقد یا نظر شخصی

«اشباح» در زمان خودش شوک‌آور بود چون به صراحت دربارهٔ بیماری مقاربتی، فرزند نامشروع و مرگ با کمک دیگران حرف می‌زد. امروزه هم هنوز موضوعاتش تازه‌اند: نقد ریاکاری اجتماعی، نگاه به انتقال آسیب‌های نسلی، و مواجههٔ اخلاقی با بیماری لاعلاج. ایبسن در این اثر نشان می‌دهد که گذشته مثل «جن» در خانه‌ها و ذهن‌ها می‌ماند